نویسه جدید وبلاگ


استاد بیکدلی

تحلیل فضای شهری



مفهوم فضای شهری

          شهر مجموعه ای فرهنگی – کالبدی است که بر اساس نیازها، فعالیت ها و رفتارهای ساکنین آن شکل گرفته است.

          انسانها بسته به نیازهای فردی یا گروهی خود فعالیت کرده و الگوهای رفتاری خاص خود را عرضه می کنند.

          شهر و فضاهای مختلف آن بستر و ظرفی برای اتفاقات و رویدادها هستند.

          فضاها آئینه تمام نمای فعالیت ها و الگوهای رفتاری یک جامعه می باشند. فضاها بر فعالیت ها و رفتارهای ساکنین تاثیر می گذارند.


فضاهای عمومی و خصوصی

فضاها شامل طیف گسترده ای از انواع فضاهای عمومی تا خصوصی می باشند.

هر فعالیت و رفتار، حریم و قلمروی خاص خود را داراست. هر فضا نیز دارای حریم و حرمت خود می باشد.

فضاهای موجود در شهر به لحاظ نحوه استفاده از آنها به 3 دسته تقسیم می شوند:

          فضاهای خصوصی:

آن بخش از فضاهای موجود در شهر که به صورت خصوصی توسط اشخاص تحت تصرف یا تملک قرار گرفته و مورد استفاده قرار می گیرد. فضاهایی مانند خانه های مسکونی، حیاط ها و باغ های خصوصی

          فضاهای نیمه خصوصی/ نیمه عمومی

آن دسته از فضاهای موجود در شهر که به علت محدودیت در هدف و کاربری آن توسط گروهی خاص از افراد مورد استفاده قرار می گیرد. فضاهایی مانند مجتمع های مسکونی، ورزشگاه ها و نمایشگاه ها

          فضاهای عمومی

§         آن دسته از فضاهای موجود در شهر که عموم شهروندان بدون نیاز به کنترل و.... حق ورود و حضور در آنان را دارند. فضاهایی مانند سینماها، پارک ها، میادین و مساجد

§         این دسته از فضاها به واسطه مقیاس عملکردی و طیف متنوع و گسترده مخاطبین خود دارای بیشترین سهم در حیات جمعی شهروندان می باشند.

§         به عبارت دیگر فضاهای عمومی، فضاهایی هستند که ما با غریبه ها شریک می شویم، مردمی که اقوام، دوستان یا همکاران ما نیستند.

§         آنها فضاهایی برای گذراندن اوقات فراغت، اعمال مذهبی، تجارت، بازی و ...هستند. فضاهایی برای همزیستی با صلح و برخوردهای غیر شخصی .

          شخصیت فضای عمومی، زندگی عمومی ما، فرهنگ شهر

      و زندگی روزمره ما را نشان داده و تنظیم می کند.(والسر1986)

          به عبارت دیگر تمامی بخشهای بافت شهری که عموم به آن دسترسی فیزیکی دارند از میدان، خیابان و پارک یک شهر تا نمای بناهایی که آنها را تعریف و محدود می کنند.، جز فضاهای عمومی شهر محسوب می شوند.(تیبالدز 1992)

          همچنین آن بخش از فضاهای خصوصی هم که از فضاهای عمومی قابل رویت می باشند به نوعی بخشی از فضای عمومی به حساب می آیند.

          شهر وندان در انجام اعمالشان در فضاهای عمومی آزادی مطلق نداشته و تحت تاثیر هنجارها و قوانین جامعه می باشند.

          فضاهای عمومی، نیمه عمومی / نیمه خصوصی در شهر زمینه مشارکت مردم را فراهم آورده و آنها را با هم مرتبط می سازد.

 

"مامفورد" به همبستگی اجتماعی و ارتباطات متقابل چهره به چهره، تحرک فکر و اندیشه، اهمیت زیبا شناختی فضاهای شهری تاکید دارد.

 

 

          فضاهای باز و بسته

فعالیت های جاری در شهر بسیار متنوع اند. به همان نسبت نیز بستر آنها از تنوع زیادی برخوردار است. هر فعالیت و رفتار یا مجموعه ای از آنها، یا در فضایی باز صورت می پذیرد یا درمحدوده ای سرپوشیده که اصطلاحا فضای بسته خوانده می شود.

          فضای آزاد، فضای خالی، فضای جدا، فضای باز، فضای کاشته شده، فضای منفی.

          فضای بسته، فضای پر، فضای مثبت.

          فضا به اندازه توده ساختمانی، نیروی سازمان دهنده مهمی در شهر دارد و نباید آن را محدوده ای به جا مانده از ساخت و ساز بناها دانست. زیرا بخش مهمی از اعمال و فعالیت های انسانی در این فضاها اتفاق می افتد. 

          درمیان انواع فضاهای باز و بسته عمومی، فضاهای باز عمومی دارای اهمیت ویژه ای از دیدگاه حیات جمعی شهروندان هستند. در حالیکه فضاهای بسته عمومی، دارای انضباط با به عبارت بهتر محدودیت ها ی خاصی به لحاظ زمانی و اندازه و .... برای پذیرش شهروندان می باشند. فضاهای باز عمومی در همه وقت بیشترین امکانات بالفعل و بالقوه را برای حضور شهروندان دارا می باشند.

          فضاهای باز عمومی امکان انگیزش و انتخاب آزاد میان رفتارها، حرکتها و اکتشافات بصری را برای تعداد  قابل توجهی از مردم شهر فراهم می آورد. (لینچ 1972)

          به عبارتی فضای منعطفی است که خود را به راحتی با گوناگونی رفتارها تطبیق می دهد و زمینه ای خنثی ولی القا کننده را برای کنش های خود انگیخته فراهم می آورد. (لینچ 1972)

          موفقیت فضاهای باز عمومی تا حد زیادی در گرو رابطه فضای پر و خالی آن است. به واقع ماهیت این فضاها تحت تاثیر نوع و موقعیت بدنه ها، مقیاس، عناصر موجود در فضا، کف و گشایش فضا و... است. لذا زمانی که رابطه متقابل بین فضای پر و خالی شهری کامل و قابل درک باشد.

          امروزه اکثر مجموعه های شهری بی شکل و ضد فضا هستند و در آنها فضاهای غیر قابل استفاده، رها شده و فراموش شده به چشم می خورد که فضاهای گمشده نامیده می شوند.( ترانسیک 1986)

          مانند: فضاهای رها شده حاشیه بزرگراهها، محوطه های باز بی شکل و بی کران بین برجها و بلوک ها ی مسکونی. این فضاها عملا جز فضاهای عمومی به حساب آورده نشده اند و فضاهای گمشده ای در شهر می باشند. در حالیکه که کشف و احیا آنها می تواند فرصتهایی برای توسعه فضاهای عمومی شهر بوجود آورد.

          فضاهای شهری

فضاهای شهری بخشی از فضاهای باز و عمومی شهرها هستند که به نوعی تبلور زندگی جمعی می باشند.

فضای شهری صحنه ای است که داستان زندگی جمعی در آن گشوده می شود.(کار 1992)

--------------------------------------------------------------------------

          فضاهای شهری

فضاهای شهری بخشی از فضاهای باز و عمومی شهرها هستند که به نوعی تبلور زندگی جمعی می باشند.

فضای شهری صحنه ای است که داستان زندگی جمعی در آن گشوده می شود.(کار 1992)


مفهوم فضای شهری

فضایی است که به همه مردم اجازه      می دهد که به آن دسترسی داشته باشند و در آن فعالیت کنند. در این فضا فرصت آن وجود دارد که برخی مرزهای اجتماعی شکسته شوند و برخوردهای از پیش تدوین نیافته به وقوع پیوندند و افراد در یک محیط اجتماعی جدید با هم تعامل یابند. (لینچ 1972)

این فضا میبایست توسط یک نهاد عمومی اداره شود تا در جهت منافع عمومی و جامعه مدنی اداره و نیازهای آن تامین شود.

      شرط اساسی برای اینکه یک فضای عمومی فضای شهری تلقی شود این است که در آن تعامل و تقابل اجتماعی صورت گیرد.

      پس از آن دسته از نرم فضاها و سخت فضاها که بستر تعامل اجتماعی نیستند، فضای شهری نامیده نمی شود. 

          نرم فضاها آن دسته از فضاهایی هستند که محیط و عناصر طبیعی در شکل دادن به آنها غلبه دارند. مانند باغها و پارکها.

          سخت فضاها آن دسته از فضاهایی هستند که دارای بدنه های مصنوع می باشند و با ساختمانها محصور شده اند.

 

q      بسیاری از فضاهای عمومی ما، فضای شهری هستند.

q      با وجود اینکه ضعیف و مقطعی عمل می کنند، دارای پتانسیل هایی  هستند.

q      با شناسایی نقاط قوت و ضعف، تقویت و تشویق زندگی جمعی قابل احیا می باشند.

·         فضای شهری، مصنوعی است سازمان یافته، آراسته و واجد نظم، به صورت بستری برای فعالیت ها و رفتارهای انسانی.

·         فضاهای عمومی شهر، با حضور انسان و فعالیت اوست که معنا می بابد و بیشتر از آنکه دارای نقش کالبدی باشند به دلیل ایجاد تعامل اجتماعی میان شهروندان واجد اهمیت هستند.

·         انسان جزیی از فضاست و با ارزش ها و هنجارهای خود به این فضا معنا می بخشد.

·         الگوهای روابط اجتماعی ثابت نیستند و یک فضا با جایگزین شدن رابطه اجتماعی خاص، چهره متفاوتی به خود می گیرد.

·         کاربرد عمومی فضاهای شهری ایجاد آرامش، سرگرمی، محلی برای گردش و تفریح، فراهم آوردن ارتباط و زمینه معاشرت و امکان تردد (استعداد پذیرش تمام این فعالیت ها را با هم یا به صورت گزینشی دارند.)

    وجود این فضاها در شهر برای پیشگیری از درماندگی، افسردگی، گوشه گیری وخشونت بسیار موثر و ضروری است.

  - این فضاها می توانند موقعیتی برای رشد خلاقیت بوجود آورده،

  - محیطی تفریحی و سازنده در یک مجموعه شهری باشند،

  - زمینه ای را فراهم سازند که هر انسانی برای درک موقعیت خود به آن نیاز دارد.

                

                                

                             چرا که درک انسان را از خودش و محیط پیرامونش بسط می دهند.

          در این فضاها فرد از طریق درگیر شدن در کنش های حساب نشده با خود و دنیای اطرافش ارتباط مستقیم تری برقرار می کند. (لینچ 1972)

          فضاهای شهری به عنوان گره ای از جوامع انسانی و تجمعی از مردم و اشیا مادی، از عناصر و اجزا مختلفی تشکیل شده است. 

          به واقع فضا، رابط میان عناصر بوجود آورنده اش می باشد.

          پس برای تشخیص یک فضای شهری علاوه بر وجود عناصر تشکیل دهنده، باید رابطه میان آنها نیز برای فرد ناظر، قابل ادراک باشد و فرد بتواند ازرابطه موجود،  ساختاری در ذهن خود ایجاد کند.

          به این ترتیب فضای شهری هدفمند بوده و بستر رویداد های تعریف شده ای خواهد گردید.

سه شاخص اصلی برای تشخیص فضاهای شهری در عرصه عمومی شهر:

          عمومی بودن

          باز بودن

          برقراری تعاملات اجتماعی در فضا

         با این وصف دسته ای از فضاهای شهر شامل فضاهای سرپوشیده و عرصه های باز خصوصی مانند حیاط خانه از انواع فضاهای شهری حذف می شوند.

       شاخصی که نیاز به تعلق بیشتری برای ارزیابی شهری بودن یا نبودن یک فضای عمومی دارد، وجود تعاملات اجتماعی در آن است. با دقیق شدن در این شاخص پی می بریم که فضاهایی نظیر پارک ها و باغهای عمومی نیز در دسته فضاهای شهری نمی گنجند، هرچند باز و عمومی هستند. زیرا اکثر شهروندان برای خلوت کردن با خود با جمع کوچک خانواده شان به این فضاها پناه می برند و تمایلی به برقراری ارتباطات اجتماعی با سایرین ندارند. در واقع پارک و فضای سبز، تحرک و فعالیت فضای شهری را ندارد.

انواع فضاهای شهری

q      ورودی

q      میدان

q      مسیر

q      ساحل و کناره

q      پله

q           ورودی

ورودی اولین مکانی است که با حضور در آن خصوصیات کلی فضا، آداب ورود، حد خصوصی و عمومی بودن و سایر ویژگیهای فضا کشف می شود.

ورودی بیش از هر چیز، مفصلی برای اتصال دو مکان است، نه تیغه ای برای تفکیک آنها .

ورودی فضایی است که می تواند وقایع مختلف را در خود جای دهد.

تقریبا هیچ فضایی را نمی توان سراغ داشت که فاقد ورودی یا بی نیاز از آن باشد.

اما تمام فضاهایی که به عنوان ورودی در سطح شهر شناخته می شوند، فضای شهری به حساب نمی آیند. زیرا حال و هوای خصوصی بر بسیاری از آنها حاکم است.

از میان طیف وسیع ورودیها، ورودی شهر و ورودی محله، فضاهای عمومی در عرصه شهر هستند که می توانند نقش فضاهای شهری را نیز ایفا نمایند.

q      مید ان

میادین از اثر گذارترین فضاهای شهری در ذهنیت شهروندان هستند تا حدی که معمولا ساکنان یک شهر، مناطق مختلف شهرشان را توسط میادین آن از هم باز می شناسند.

ساده ترین راه نشان دادن نشانی به یک غریبه، راهنمایی وی از طریق میادین به عنوان نقاط شاخص شهری است.

در تصویر ذهنی شهر وندان انواع میادین در شهر، حکم گره های پررنگی دارند.

این میادین می توانند شهری یا محلی باشند و یا نقش تشریفاتی داشته باشند.

q      مسیر:

q      مسیرها در ذهن شهروندان نه تنها خطوطی هستند که ارتباط و اتصال نقاط مختلف شهر را میسر می سازند.

q       بلکه فضاهایی را تصویر می کنند که به صورت روزمره، بیشترین حیات جمعی را در خود جای می دهند.

q      به ویژه اینکه عمده ترین سهم را نسبت به سایر فضاهای شهری به خود اختصاص می دهند.

q      بر این مبنا دیگر نمی توان آنها را معبر یعنی محل عبور لقب داد.

q       این فضاها مسیر هایی هستند که در ذهن شهروندان با حال و هواها و وقایع مختلف عجین شده اند.

q       این مسیرها به صورت انواع خیابانهای شهری، عبوری، محلی، بولوارها،کوچه ها، بن بست ها و پیاده راهها در سطح شهر عینیت می یابند.

q      البته در این طیف وسیع دسته ای از مسیر ها ظاهر می شوند که در شهرهای بزرگ امروز رواج یافته اند و به عنوان بزرگراه یاد می شوند .

q      این فضاها گرچه بستر تعاملات اجتماعی نیستند، ولی معبر صرف نیز نبوده و به دلایل مختلف نیاز به برقراری تعامل با محیط در آنها احساس می شود. لذا طرف توجه طراحی فضاهای شهری قرار می گیرند.

q                                       

q      ساحل و کناره:

q      هر جا آب به نحوی در شهر امکان تجلی یابد، همواره نقش بارزی در جذب مردم همان شهر یا مسافرین ایفا می کند.

q       این تجلی معمولا به صورت رودی از میان شهر می گذرد و یا دریا، دریاچه یا خلیجی که در مجاورت شهر گسترده شده است.

q      هر یک از این دو حالت تاثیر بسزایی در چهره بسیاری از شهرهای مهم دنیا داشته است، بطوریکه لبه آب در تصویر ذهنی شهروندان یا مسافرین از آن شهر به عنوان شاخص، نقش کلیدی ایفا نموده است.

q       لبه آبها نیز می تواند بستر اتفاقات زیادی در سطح شهر یا مقیاس محلی باشد.

q      عناصری نظیر پل ها و اسکله ها که در ارتباط با این لبه ها و آب مجاور آنها به وجود می آیند نیز از همین پتانسیل برخوردارند.

q      پله ها:

در شهرهایی که بستر آنها ناهموار و دارای پستی و بلندی است، امکان ظهور دسته ای دیگر از فضاهای شهری یعنی پله ها نیز فراهم می باشد.

مقصود از پله فقط یک اتفاق کالبدی ساده جهت دسترسی عمودی نیست.

پله در واقع، مکانی است که می تواند انواع اتفاقات و روابط اجتماعی را نه تنها در خود جای دهد، بلکه انگیزه ای برای وقوع آنها ایجاد کند.

از آنجایی که طی کردن پله ها فقط توسط عابر پیاده میسر است،

با توجه به نمونه های موجود در گذشته و حال، طراحی هوشمندانه پله ها می تواند آنها را به فضاهای شهری تبدیل کند و از حالت یک عنصر صرفا کالبدی خارج سازد.

پله قابلیت آن را دارد که چنین نقشی هم در مقیاس شهری و هم در مقیاس محلی به عهده گیرد.

اجزا کالبدی تشکیل دهنده فضای شهری

فضا توسط عناصر محدود کننده و مستقر در آن قابل شناسایی است. شخصیت آن تابع چگونگی و نظم حاکم بین این عناصر است.

عناصر و اجزا تشکیل دهنده فضای شهری عبارتند از:

           کف

           بدنه

           سقف

           عناصر مستقر در فضا

-------------------------------------------------------------------------------

اجزا کالبدی تشکیل دهنده فضای شهری

فضا توسط عناصر محدود کننده و مستقر در آن قابل شناسایی است. شخصیت آن تابع چگونگی و نظم حاکم بین این عناصر است.

عناصر و اجزا تشکیل دهنده فضای شهری عبارتند از:

           کف

           بدنه

           سقف

           عناصر مستقر در فضا

 

          کف

کاربردهایی نظیر سطح زمین دارد.

سطح کف عنصر محدوده کننده زیرین فضا و معمولا افقی است.

می تواند یکدست یا پله پله باشد.

امکانات تغییر در آن نسبتا محدود است.

ارتباطی که بین کف فضاهای مختلف یک مجموعه وجود دارد، تاثیربسزایی برشخصیت کل مجموعه فضاها دارد.

این عنصر مشترک در فضاهای مختلف، عامل ارتباط تک تک فضاهاست.

در فضاهای شهری اختلاف سطحهای زیاد در کف، باعث عدم خوانایی و کارکرد قوی فضای شهری می شود، چون شهروندان در طی حرکت در فضاهای شهری، مسیرها و سطوح سهل الوصول را ترجیح می دهند.

از جمله کارکردهای کف می توان به نشان دادن حدود مالکیت در فضاها، عاملی هشدار دهنده و یا در برخی مواقع نمایاندن یک تغییر یا اتفاق اشاره کرد.

کف به تنهایی نیز می تواند تعریف کننده یک فضا باشد.

 فرم، رنگ، شکل و بافت سطح کف، تغییر بافت و یا تغییر جنس کف، تعیین کننده شدت تعریف حدود یک فضا توسط آن سطح و شدت ایجاد یک زمینه بصری در مقابل سایر عناصر در فضامی باشد.

همچنین بافت و نوع مصالح کف، بر چگونگی عبور بر آن تاثیر می گذارد.

پوشش کف می تواند نرم(ماسه، مصالح طبیعی و چمن) یا سخت (سنگ، آسفالت و موزاییک) باشد که هر کدام از حالات فوق در نحوه ارتباط شهروندان با فضا و رفتار آنان موثر است.

کف نرم، طبیعت را به نوعی وارد محیط مصنوع می کند.

کارکرد اصلی نواحی مفروش با کف سخت، فراهم آوردن یک سطح سخت و غیرلغزنده است که بار ترافیک سواره و پیاده را بدون فرسوده شدن تحمل کند.

تداخل الگوهای کف که بین حرکت و سکون در تلاطم هستند، می تواند به عنوان عاملی که به فضای شهری ضرباهنگ، مقیاس و هماهنگی می بخشد، طراحی گردد

          بدنه

          بدنه ها عناصر عمودی محدود کننده فضا هستند.

          نحوه ترکیب سطوح عمودی بدنه ها همراه با بازشوها و سایر عوامل موجود در آن، چگونگی  بدنه های تحدید  کننده را معین خواهند کرد.

          بدنه ها می توانند صلب یا نرم، شفاف یا کدر، یکنواخت یا متنوع باشند.

در بسیاری از فضاهای شهری، عناصر عمودی تعریف کننده فضا شامل درختان، ردیف نرده ها و ردیف ستونها می باشند.

فضا اثری بیش از عناصر فیزیکی دارد که آن را تعریف کرده اند، اما کیفیت آن تابع عناصر متشکله آن و ارتباط این عناصر با هم است.

عوامل موثر در شکل، حالت، فرم بدنه ها و در نهایت شخصیت منتج شده از آنان عبارتست از:

          ابعاد بدنه ها

          موقعیت بدنه ها

          جنس

          بافت سطوح

          رنگ

          بازشوها و گشایش ها

          پیش آمدگی ها و تو رفتگی ها

          ....

در موقعیت شهری، بناهایی که بدنه ها را تشکیل می دهند، فضاهای شهری مانند خیابانها، میادین و... تعریف می کنند.

          سقف

سقف دومین عنصر افقی محدود کننده فضاست.

فرم پوشش سقف می تواند تاثیر قابل توجهی در شخصیت کلی فضا داشته باشد.

فضاهای شهری عمدتا سقف ندارند و آسمان نقش سقف را برای این فضاها ایفا می کند.

در برخی از موارد آنچه که از آن به عنوان سقف یاد می شود، بسیار نرم و تغییر پذیر است.

به عنوان مثال: تداوم بصری کنسول ها،  پیش آمدگی ها در فضا و یا چتر درختان

وجود درختان(در جایگاه سقف یا بدنه)، با تغییرات فصلی و تاثیرات طبیعی اش، ویژگیهای پویا و متغیری را در ساعات و زمانهای متفاوت به فضا می دهد.

در مقایسه با سطح کف و بدنه که با آن تماس فیزیکی داریم، سطح سقف معمولا از ما فاصله بیشتری دارد و اغلب یک پدیده کاملا بصری در فضا می باشد.

بالا و پایین آمدن سقف، در تغییر مقیاس فضا نقش موثری دارد.

سقف را می توان به قسمی به کار برد که تاثیری در فضا نداشته باشد یا اثر کمی داشته باشد.

اجزا مستقر در فضا

این عناصر در داخل فضا قرار داشته و بخشی از فضا را اشغال می کند.

آنها جزئی از بدنه، کف یا سقف نیستند، ولی به لحاظ موقعیت، ابعاد، تناسبات، رنگ، فرم، شکل و حالت در فضا تاثیر گذار می باشند.

مانند درختان، نیمکت، آب نما

این عناصر در 2 دسته خلاصه می شوند:

          مبلمان شهری

          عناصر سبز

 

          مبلمان شهری

آن دسته از عناصرند که برای جوابگویی به نیاز افراد استفاده کننده از فضا به آن اضافه شده اند.

به واقع کلیه عناصری که در فضاهای شهری در جهت افزایش میزان ایمنی، سطح آسایش،  یا برای زیبایی محیط، نصب یا ساخته می شوند، اثاثیه شهری یا مبلمان شهری نامیده می شوند.

  آنها می توانند به صورت متحرک یا نیمه متحرک، کاربردی یا تزئینی، دائمی یا فصلی در فضای شهری در اختیار شهروندان قرار می گیرند.

مبلمان شهری جز لاینفک محیط شهری بوده، هویت و شناخت کامل فضا را امکان پذیر می سازند.

 

از دیگر وظایف مبلمان شهری:

          تعیین جهت

          ارائه اطلاعات به شهروندان(تابلوهای اطلاع رسانی)

          ارائه مقررات(تابلوهای راهنمایی و رانندگی)

          توزیع یا جمع آوری کالا و محصولات(صندوق پستی، دکه روزنامه فروشی و ...)

          حفاظت(نرده، حصار، ...)

          استراحت یا پناهگاه(نیمکت یا سایبان)

          بازی کودکان

          تامین روشنایی

          تندیس ها و نقش ها، ....

عناصر مبلمان شهری عبارتند از:

          نیمکت، سکو، سایبان،

           سرپناه اتوبوس، حصار، دیوار،

          نرده، مانع، چراغ ها،

          آب نما، فواره، صندوق پستی،

          باجه تلفن، وسایل بازی، مجسمه،

          تابلو رانندگی، تابلو تبلیغات، تابلو مغازه، ساعت، میل پرچم، فضای پیرامون درخت، جدول، ستون، آب خوری،

           دکه فروش، نگهبانی، ...

          عناصر سبز

این عناصر به لحاظ ویژگیهای طبیعی شان دارای فرم، حالت، رنگ، تناسبات و ابعاد متغیری می باشند.

این عناصر رشد یابنده و تغییر پذیرنده بوده، به همین جهت در زمانهای متفاوت، تاثیرات متنوعی روی فضاها داشته و باعث غنای فضا می شوند.

مثال: در پائیز درختان، رنگ متفاوتی به فضا می بخشند، یا در دراز مدت، درختان تنومند تر و نهایتا پیر و کهنسال می شوند.

همچنین عناصر طبیعی، خلا طبیعت در محیطهای مصنوع را پر می کنند.

این عناصر در فضای شهری می توانند به صورت مسیر سبز(پوشش گیاهی نواری)، سطح سبز(باغچه ها) و نقاط سبز(تک درختان) دیده می شوند.

این عناصر شامل درختان و درختچه ها، بوته ها، چمن، گل، گیاهان رونده  و ... می شوند.

-----------------------------------------------------------

q      منظر شهری

منظر شهری به معنی منظر عینی از شهر می باشد که اجزا آن از عناصر ی ملموس و کارکردی شکل گرفته است.

منظر شهری  واقعیتی است متجلی و ملموس از شهر که در مشاهده هر فرد به دیده می آید.

منظر شهری توصیفی است از واقعیت موجود کالبد یک شهر که این توصیف، فارغ از تصویری است که به واسطه تجربیات فرد مشاهده کننده در ذهن او نقش می بندد.

با این تعریف منظر شهری توصیف کننده کالبد سه بعدی شهر است که عناصر آن را حجم، سطح(صفحه)، خط و نقطه و نحوه چیدمان این عناصر در فضا تشکیل می دهند.

اگر چه منظر شهری واقعیتی سه بعدی است، اما در موقعیت های خاص، منظر شهری ویژگی های دو بعدی پیدا می کند(مانند خط آسمان) که در این حالت عوامل سازنده منظر سطح و صفحه، خط و نقطه خواهد بود.

منظر شهری در مقیاس های مختلف قابل رویت است. منظور از مقیاس، وسعت پهنه ای از شهر در یک چشم انداز است که قابل مشاهده می باشد.

روحیه بصری (منظر) هر شهر حاصل تاثیر کلی و جامعی است که ناظر به هنگام دیدار و یا زندگی در شهر یا بخشی از آن بدست می آورد.

سیمای شهر

سیمای شهر(تصویر ذهنی) به معنی منظر ذهنی از شهر است که این ذهنیت از طریق ادراک و پردازش منظر در ذهن انسان ایجاد می گردد.

سیمای شهر آن تصویر ذهنی است که انسان در چارچوب ساختار شخصیتی اش، آگاهانه و یا ناآگاهانه از جنبه های خاص از واقعیت فیزیکی موجود، تجربه کرده است. اما این تصویر ذهنی او از گذشته و آینده ترکیب شده، ایجاد خاطراتی از گذشته و توقعاتی از آینده می کند.

شهر تنها در قالب کالبدی و نقشه شهری معنا نمی یابد، بلکه شهر به همراه زندگی ساکنان آن و دیدگاه آنان نسبت به شهرشان و تحرک و زندگی شهری معنا می یابد.

به بیانی دیگر، فضا یا شهر فقط شامل عناصر کالبدی آن نیست، بلکه انسان ها، فعالیت ها و رفتارهایشان را نیز دربر می گیرد.

عوامل متحرک هر شهر، خاصه مردم و فعالیت های آنان، همان قدر در ایجاد تصویر هر شهر در ذهن موثرند که عناصر ثابت کالبدی شهر. آدمیان نه تنها ناظر مناظر شهرند بلکه خود نیز جزئی از آن منظر هستند.

هر شهروندی رابطه ای دیرینه با بعضی بخش های شهر دارد و تصویر ذهنی او از آنها همراه با خاطرات و معانی بسیار برای اوست.

هیچ عاملی از شهر به خودی خود به تجربه نمی آید، مگر آنکه در رابطه با زمینه یا محیطش مشاهده شود، تسلسل وقایعی که سبب بروز آن گشته شناخته گردد و در رابطه با خاطره ها و تجارب گذشته باشد.

عوامل بسیار مانند: احساسی که رنگ ها، اشکال، تحرک و تنوع نور برای دیده بوجود می آورند، صدا، بو، حس لامسه و ... به شناخت و تشخیص محیط کمک می کنند. این عوامل منجر به ایجاد تصویری از محیط در ذهن ناظر می شوند.

در واقع معنا و مفهومی که از سیمای شهری در اذهان مردم شکل می گیرد، می تواند با یکدیگر متفاوت باشد، چون افراد با ذهنیت های خاص خود به فضا نگاه می کنند و ادراک آنها از فضای اطراف متفاوت است.

عوامل پنج گانه شکل گیری  تصویر ذهنی شهروندان از نگاه کوین لینچ:

q      راه

q      لبه

q      حوزه

q      گره

q      نشانه

راه

مهم ترین عامل سازنده تصویر ذهنی راه است که حرکت به واسطه آن میسر می گردد.

 راه ها بر اساس نوع تردد، مقیاس، اندازه، شکل، جهت حرکت و تمرکز پاره ای فعالیت ها در آنها هویت می یابند و به واسطه خصوصیات بدنه ها و نماهای ساختمانی، نحوه کف سازی، میزان درخت و فضای سبز و یا برخورداری از دورنمایی جذاب بر منظر شهری اثر می گذارند.

به طور مثال می تواند خیابان، پیاده رو، تراموا یا خطوط راه آهن باشد.

مسیر ها در اذهان شهر وندان دارای سلسله مراتبی است که مسیرهای عمده و اصلی شروع شده و به مسیرهای محلی و خودمانی خاتمه می یابند.

          لبه

تصویری خطی در ذهن شهروند است  که به صورت "مرز" بین دو حوزه با خط "متصل کننده " آنها جلوه می کند. به همین دلیل "لبه" با "مسیر" تفاوت دارد.

لبه ها عناصری هستند که یک حوزه را از حوزه دیگر جدا کرده و بر آن حدی می نهند و یا می توانند خط واصلی باشند که دو حوزه را به یکدیگر می دوزند.

خطوط راه آهن، رودخانه ها، نوارهای سبز بزرگ مقیاس، تفاوت بین توده احجام و فضای باز بیرونی شهر و ... عینیت هایی هستند که در ذهن تصویر لبه را به وجود می آورند.

          حوزه

تصویری است که شهروند از ظاهر، عملکرد و یا معنای یک مجموعه فضایی در ذهن خود ایجاد کرده و دارای ویژگی مختص به خود می باشد.

قسمتی از شهر که دارای خصوصیات نسبتا مشابه و یکدست می باشد که تبلور فضایی آن در منظر شهری با توجه به بافت، نوع ساختمانها(طرح نما و مصالح شان)، اجزا، نمادها، خصوصیات اجتماعی و اقتصادی ساکنین آن صورت می گیرد.

حوزه نه فقط محله به معنای متداول آن، بلکه مجموعه هایی چون بازار، منطقه صنعتی، پادگان،  فرودگاه و .... را شامل می شود.

          گره

گره عنصری است که در ذهن شهروندان از تلاقی، تمرکز یا تراکم یکسری مظاهر، رویدادها، عملکردها و یا معانی در یک نقطه نقش می بندد.

گره حاصل از وجود نقاط حساسی است که ناظر بتواند به درون آنها وارد شده و کانون های مبدا و مقصد حرکت او را به وجود آورند.

نمود عینی گره فقط تقاطع یا میدان نیست بلکه قسمتی از یک خیابان را نیز می تواند شامل شود. تجمع خودروها در مقابل مدرسه برای پیاده یا سوار کردن شاگردها، همان قدر تولید "گره" می کند که تجمع جوانان محل یا کارگران جویای کار در نقطه ای از خیابان یا میدان که به پاتوق معروف است.

گره می تواند متاثر از یکی از سه جنبه پدیده یعنی ظاهر، عملکرد و معنای محیط و یا ترکیبی از آنها باشد. به همین خاطر گره ها را می توان به گره های کالبدی، عملکردی و معنایی تقسیم کرد.

          نشانه

نقاط عطف ذهنی در سیمای شهر می باشد که توسط ظاهر، عملکرد یا معنای پدیده در شهر به وجود آمده و به عنوان نقاط مبنا در جهت یابی استفاده می شوند.

معمولا احجامی که ظاهری مشخص دارند، تولید نشانه می کنند. تسلط، تضاد شکلی یا عملکردی، منحصر بودن و ... می توانند عنصری را به نشانه تبدیل کنند

امروزه مشخص شده است نشانه ها نیز در سلسله مراتب شهری، دارای سلسله مراتب خود می باشند. هر شهر دارای نشانه های شهری تا محله ای می باشد.

به همین خاطر از کوه گرفته تا دستگیره درب یا حتی رنگ آن می تواند به عنوان نشانه(یا به قول مردم نشانی) در ذهن نقش بندد.

------------------------------------------------------------------------

علل شكل گيري طراحي شهري

شهرها و يا به عبارت صحيح‌تر مجتمع‌هاي زيستي به منظور تأمين مقاصد خاص و معيني براي ساكنينشان ايجاد شده‌اند و در گذشته نيز پاسخگوي كليه اين نيازها بوده‌اند.

ولي به مرور زمان و بخصوص پس از انقلابهاي صنعتي و رشد سريع شهرها، عواملي چون افزايش چشمگير جمعيت، فن‌آوري به ظاهر مقهوركننده طبيعت، انباشت سرمايه و تمركز توليد، رشد صنايع و نهايتاً تحرك و پويايي روزافزون حيات شهري، تعادل پايدار شهر قديمي را ناپايدار ساخت و شهرها دچار تهديدهاي درون‌زايي مانند آلودگي زيست‌محيطي، كيفيت مسكن، كمبود فضاي سبز، مشكلات اوقات فراغت، تراكم جمعيت، ناهنجاريهاي اجتماعي و.... گرديدند.

در اين زمان كميت جاي كيفيت را گرفت و مسائل و مشكلاتي در شهرها بوجود آمد. ديگر، تأثيرات رواني محيط بر انسان ناديده گرفته شد، فضاهاي شهري روحيه خود جهت مراوادات اجتماعي و حتي حركت پياده را از دست دادند، محيط مأنوس و خودماني محلات قديم، جاي خود را به مجموعه‌هايي بي‌روح و يكنواخت دادند، محيط‌هاي طبيعي و پيچيده جنگلها، شهرها و مزارع جاي خود را به مناظر انسان ساخت دادند كه نه از نظر اجتماعي مفيد بودند و نه از نظر بصري، رضايتبخش.

همچنين هزاران مشكل ديگر بوجود آمد كه نتيجه آنها بي‌هويتي، يكنواختي و كسالت بار بودن شهر و فضاهايش و پيدايش معضلاتي چون فقدان ارتباط عاطفي شهروندان با فضاهايش و پيدايش معضلاتي چون فقدان ارتباط عاطفي شهروندان با فضاهاي شهري بود و همگي نشان‌دهنده اين مطلب بودند كه شهرسازي معاصر چه جنبه‌هاي مهمي را ناديده گرفته است.

در اين زمان بود كه نياز به رشته‌اي مابين معماري و برنامه‌ريزي شهري، در خصوص ارتقاء كيفيت محيط كالبدي همگاني و از بين بردن همه سردرگمي‌ها و بي‌ثباتي‌ها احساس گرديد و طراحي شهري به‌عنوان امري آگاهانه جهت حل مشكلات فوق شكل گرفت.

تا هم به نيازهاي روحي- رواني ساكنان توجه كند، هم از طريق بهبود ساخت و شكل شهر،  به توسعه شهري و ايجاد يك زندگي پايدار كمك نموده و در نتيجه شهر را تبديل به مكاني صميمانه براي مردم کند.   آثار مخرب زيستي محيطي آن را كاهش دهد و بتواند تبلور كالبدي- فضايي راه‌حلها و نيازها را در همه سطوح و همه زمينه‌ها تحقق بخشيده،  فضا و كالبد معني‌دار و هدفمند براي شهرهاي پديد آورد كه همه اين اهداف در جهت نيل به ارتقاء كيفي فضاها كه مهمترين وظيفه سياسي، اجتماعي طراحي شهري است، صورت مي‌گيرد.

حال بايد پرسيد كه طراحي شهري چيست و حوزه فعاليت و اهداف آن كدام است؟

مفهوم طراحي شهري

§         توسلي: شهر از ابتداي تاريخ، عالي‌ترين مكان تجمع زيستي انسانها بوده است و فضاهاي شهري نيز، اركان ساختار كالبدي شهر و محل فعاليتهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آن را مي‌ساختند. در اين ميان طراحي شهري اساساً با ترتيب و تنظيم حركات و فعاليتها و شكل ساخت كالبدي- فضايي شهر و به عبارت ديگر مجموعه پيوسته‌اي از فضاهاي شهري سروكار دارد و به آنها شكل مي‌دهد.

§         شيرواني: طراحي شهري جزئي از فرآيند برنامه‌ريزي است كه با كيفيت كالبدي محيط ارتباط پيدا مي‌كند، يعني طراحي كالبدي و فضايي محيط.

§         توني گارنيه: طراحي شهري عبارت است از سازماندهي به روابط بين عناصر شهري.

§         بحريني  :طراحي شهري بخشي از معماري است كه به ايجاد محيط شهري مي‌پردازد. از نظر تئوري طراحي شهري كمتر به كيفيت و چگونگي يك ساختمان واحد مي‌انديشد و بيشتر رابطه بين ساختمانها را مورد توجه قرار مي‌دهد.

§         وبر: طراحی شهری فرایند شکل دادن به فرم شهر در بستر زمان است.

§         اسپنسر :طراحی شهری خلق صحنه ای برای  زندگی عمومی است.

§         لينچ :طراحي عبارت است از خلق تخيلي فرم ممكن كه به قصد حصول اهداف انساني، نظير اهداف اجتماعي، اقتصادي، زيباشناختي و تكنيكي انجام شده باشد و طراحي شهري نوعي از طراحي است كه با فرم ممكن محيط شهري سروكار دارد.

§         مدني‌پور : طراحي شهري فرآيندي است كه مي‌توان از طريق آن محيط‌هاي شهري را آگاهانه شكل داد، اداره كرد و به توليد فضا پرداخت.

§         جان لنگ: به تقریب تمام تعاریف طراحی شهری حاکی از این است که طراحی شهری با عرصه عمومی یا قلمرو عمومی و یا فضای عمومی و عناصر تشکیل دهنده آ ن سر و کار دارد.

§         طراحی شهری به طور قاطع هنر ساخت "مکان" است  که نه تنها به فضای جغرافیایی بلکه به اتفاقات و فعالیت های فضا نیز باز می گردد.

§         خصيصه‌هاي بنيادين طراحي شهري به قرار زيرند:

§         - طراحي شهري به‌عنوان «فعاليتي شهودي- هنري»

§         - طراحي شهري به‌عنوان «خلق يك فرآورده يا يك فرآيند»

§         - طراحي شهري به‌عنوان «پاسخ كالبدي به نيازهاي انسان»

§         - طراحي شهري به‌عنوان «تجلي اراده و خلاقيت فردي يا تجلي اراده و مشاركت جمعي»

§         - طراحي شهري به‌عنوان «بخشي از يك رشته خاص يا فعاليتي ميان رشته‌اي»

§         - طراحي شهري به‌عنوان «ساماندهي كالبدي عرصه عمومي شهري»

§         - طراحي شهري به‌عنوان «تعيين كالبدي فرهنگ، خاطره جمعي و حس مكان»

§         - طراحي شهري به‌عنوان «هنر ايجاد ارتباط»

§         - طراحي شهري به‌عنوان «غني ساختن تجربه فضايي شهر» (گلكار)

-------------------------------------------------------------------

کیفیت فضا

کیفیت فضا یکی از مهمترین دلمشغولیهای دانش طراحی شهری می باشد. در حدی که بسیاری از نظریه پردازان "ارتقا کیفیت محیط و فضا" را مهمترین وظیفه فعالیت طراحی شهری می دانند.

متاسفانه در جامعه ما عوامل دخیل در ارتقا کیفیت را صرفا عوامل منطقی و حساب شده می دانند و ارتقا کیفیت مترادف با رعایت برخی از استانداردها تلقی می گردد.

نظر به آنکه کیفیت(چگونگی)، ویژگی است مبتنی بر وجود یا هستی یک موضوع، ارتباط انکار ناپذیری با موجودیت یا ویژگی های کمی(چیستی) آن دارد.

§         کمیت و کیفیت

کمیت اندازه، مقدار، میزان، جنسیت یک پدیده با سیستم می باشد که به صورت انبوهی از کیفیت ها، ویژگی ها و عناصر رخ می نماید.

کمیت ها از آنجا که مادی اند، همواره قابل اندازه گیری بوده، و توسط اعداد قابل بیان و سنجیدن می باشند. به عبارتی دیگر، هر موضوع قابل اندازه گیری و قابل تبدیل به عدد و رقم مانند طول، وزن، طول موج، درصد خلوص و... دارای ماهیت کمی است.

بطور مثال تعداد طبقات یک بنا قابل شمارش اند، اما میزان بلندی و کوتاهی آن از دیدگاه ادراکی (کیفیت) قابل اندازه گیری نمی باشد. می توان از لحاظ کمی گفت ساختمانی 20 طبقه است یا بلندی آن 60 متر است

 این ساختمان در میان مجموعه ای از برج های 50 تا60 طبقه کوتاه و در میان مجموعه های مسکونی 3 طبقه کوتاه است.

میزان بلندی چیزی است ادراکی و قیاسی در ارتباط با محیط. اما آنچه به صورت کمی وجود دارد و می توان به عنوان کمیت از آن نام برد، ارتفاع 60 متری بناست.

کمیت پدیده ها، به صورت میزان، تعداد، شدت و ... قابل فهم می باشند. به عنوان مثال ویژگی کمی یک خیابان به صورت میزان تراکم، تعداد سفر، تعداد چراغ روشنایی و .... بیان می شود. یعنی هر آنچه را که بتوان بدون ارزش گذاری، بتوان اندازه گرفت و سنجید.

یک خیابان پر درخت، از لحاظ کمی، تعداد فراوانی درخت و عناصر سبز را در خود جای داده است، اما همین ویژگی کمی باعث بوجود آمدن کیفیت سرسبزی (که به سختی قابل اندازه گیری است) در آن شده است.

ارتباط سرسبزی خیابان با تعداد درختان، به عبارتی رابطه میان کمیت و کیفیت را نمی توان نادیده  گرفت. از طرفی ویژگی سرسبزی را که جنسی از نوع ادراک دارد ، با تعداد درختان که ویژگی کمی و قابل شمارش است، نمی توان یکسان پنداشت.

هر کمیت دارای کیفیت خاص خود می باشد و از طرفی هر کیفیتی  نیز بیش و کمی را اجازه می دهد.

یک خیابان با عرض 16 متر و طول 1000متر، را در مقایسه باخیابانی به عرض 60 متر و طول 1000متر، ویژگی کیفی متفاوتی ارائه می دهد، هر چند که در مقایسه میان آن دو، توجهی به کیفیت نشده باشد.

کیفیت یک فضا را می توان با تغییر کمی آن تغییر داد. سرسبزی یک خیابان با از میان رفتن بخشی از کمیت عناصر سبز کم می شود.

برای ارتقا کیفی یک پدیده، کمیت آن همچون دست افزاری قدرتمند عمل می کند. در واقع کمیت، ابزار به عمل آوردن کیفیت مطلوب است.

کیفیت، چگونگی یک چیز یا پدیده میباشد که تاثیر عاطفی و عقلانی خاص بر انسان می گذارد.

منظور از کیفیت، خاصیت ها و ویژگی های اصلی یک پدیده است.(برای نمونه سکون و دلبازی یک میدان)

از طرف دیگر کیفیت، کلیت و سیستمی از جز کیفیت هایی است که یک پدیده را به وجود می آورند.(برای نمونه تناسبات، رنگ، میزان محصوریت در همان یک میدان).

§         احساس 

به طور معمول، ادراک یک پدیده با به عبارت بهتر کیفیت یک پدیده تاثیر روانی / عاطفی بر فرد می گذارد که به زبان عامیانه گفته می شود  احساسی در فرد بر می انگیخته می شود.

جالب توجه آنکه در ادراک یک پدیده، نه فقط احساسی از وضع موجود وجود دارد، بلکه انتظاراتی از پدیده نیز وجود دارد که در رابطه با فضا آن را توقعات فضائی می نامند.

 بدین معنی که انسان انتظار دارد در مواجهه با فضائی خاص یا یک مکان خاص، احساس های خاصی در او ایجاد شود.

این توقعات در قالب توقعات  عام، توقعات موضوعی، توقعات موردی، توقعات موضعی بیان می شوند.

§         توقعات  عام

منظور توقعاتی است که انسان از هر فضای شهری دارد. صرفنظر از اینکه میدان باشد یا خیابان یا هر فضای شهری دیگر.

انسان معمولا در مواجهه با فضای شهری و یا شنیدن نام آن خواستار آن است که احساس های خاصی در وی برانگیخته شود.

توقعات عام از فضای شهری: زیبایی، وحدت، هویت، هماهنگی، نظم، ماندگاری، پایداری وتغییرپذیری

§         توقعات موضوعی

توقعات موضوعی شامل مواردی است که فرد در مقابل نوعی از فضای شهری متصور می شود.

 به عنوان مثال زمانی که فرد نام میدان را می شنود، توقعاتی در ذهن وی به وجود می آید که با توقعات ایجاد شده در اثر شنیدن نام خیابان متفاوت است. به این دسته از توقعات، توقعات موضوعی می گویند.

نمونه:

مسیر: حضور پذیری/ پویایی

لبه آب: مفرح بودن/ طراوت/ فراغت بال

§         توقعات موردی

هر کدام از موضوعات فضاهای شهری نیز خود شامل زیر گروهی می باشند. به عنوان مثال در بخش خیابان سلسله مراتبی از شبکه راهها وجود دارد که از بزرگراه تا کوچه را شامل می گردد.

هر مورد توقعاتی را بر می انگیزاند که مختص آن مورد است. بدین معنا که توقع فضائی که از یک کوچه وجود دارد با یک خیابان شریانی متفاوت است.

نمونه:

خیابان شهری: سرزندگی/ انعطاف/ خاطره انگیزی/ ایمنی

خیابان محلی: آرامش/ خودمانی بودن/ ایمنی

§         توقعات موضعی

یک فضای شهری خاص، به عنوان مثال میدان انقلاب در تهران، میدان نقش جهان در اصفهان و یا میدان تجریش در تهران در ذهن شهروندان دارای ارزش و معانی خاصی است که نمی توان با دیگر میدان های این دو شهر یکسان دانست.

جستجو و کشف این توقعات از ساکنین، تاثیر بسزائی بر هویت این میادین دارد و می بایستی حتما در مطالعه و طراحی مورد توجه قرار گیرد.

از آنجا که اعلام این توقعات به علت تعدد زیاد خیابان ها، میادین و ...  امکان پذیر نیست. برای دستیابی به توقعات موضعی از روش مبتنی بر تهیه پرسشنامه استفاده می شود که در پی تهیه آن، به ویژگیهای مطلوب بر اساس برداشت تصویر ذهنی شهر وندان از فضای شهری، مشخص می گردند. 

میزان موفقیت یک طرح، تا حد زیادی بستگی به لحاظ نمودن توقعات موضعی دارد.

عدم توجه به هر کدام از توقعات باعث یکسانی و بی مکانی فضاهای شهری ما شده است.






گزارش تخلف
بعدی